مناجات ماه رمضانی با خداوند
خـبـر آمـد کـه بـهــار دل مـا آمـد بـاز مــژدۀ کـم شـدن فـاصـلـههـا آمـد بـاز از لـب عــرش خـداونــد نـدا آمـد بـاز بـنـدگـان مـاه خـدا، مـاه خـدا آمـد بـاز من که پابند هوسها و گـناهم چه کنم؟ ندهـد گر که خـداونـد پـنـاهم چه کـنم؟ خبر آمد که کریم آمد و در واشده است سفره پرداز قدیم آمد و در واشده است اسم رحمان و رحیم آمد و در واشده است ماه قـرآن عـظیم آمد و در واشده است آی مردم! به خـدا ربِّ رحـیـمی داریم تـوبـه آریـد، خـداونـد کـریـمـی داریـم ای که بخشندۀ هر جرم و گناهی، العفو به پشـیـمان شدگـان نیز پـناهی، العـفو من پشـیـمان شدهام؛ نیم نگـاهی، العفو یــا الــهـیّ و الـهـیّ و الـهـی، الـعــفـو من گـدای توأم ای حضرت الله، بده!- یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست بچهای را که کتک خورده، فلک لازم نیست گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست بـاز بـا روضۀ اربـاب، مرا بخـشیـدند ذکر من شد عطش و آب، مرا بخشیدند |